به همین سادگی به همین خوشمزگی ، بعد از یکسال و نیم مهمانی در پارسی بلاگ و 50 پست ناقابل ، اینجا را با تمام خاطراتش می گذاریم و می رویم پی تجارب دیگر . شاید هم اسمش تنوع طلبی باشد یا چیزی شبیه این ...
بماند ..
جاتون سبز ، مراسم شب چهل رو که برگزار کردیم ، برگشتیم خدمتتون .
تا آنگاه که مرگ یکى از ایشان فرا رسد مىگوید پروردگارا مرا بازگردانید ( 99 . سوره مومنون )
من فکر می کنم ، هر روز صبح که از خواب بیدار می شیم ، یعنی این که خدا این تقاضای ما رو پاسخ گفته ...!!
.
.
.
توی این چهل روز ، کلی اتفاقات ریز و درشت افتاده که البته بعضیاش زیادی درشت بوده و معلوم نیست توی گلوم گیر کنه یا نه !!
چهل روز با " آتش بدون دود " نادر ابراهیمی ، سوختم ... شما هم حتما یه دستی بر این آتش بگیرید، سوزشش با لذت وصف ناپذیری همراه هست ...
درسته که هفت جلد هست و واسه خریدنش باید وام بگیرید ، ولی ... ( بخونید متوجه می شید )
یک تکه اش رو که البته سلیقه ای هم انتخاب شد، فعلا داشته باشید تا ...
از عشق سخن باید گفت ، همیشه از عشق سخن باید گفت .
" عشق " در لحظه پدید می آید ، دوست داشتن در امتداد زمان .
این اساسی ترین تفاوت میان عشق و دوست داشتن است .
عشق معیارها را درهم می ریزد ، دوست داشتن بر پایه معیارها بنا می شود .
عشق ناگهان و ناخواسته شعله می کشد ، دوست داشتن ، از شناختن و خواستن سرچشمه می گیرد .
عشق ، قانون نمی شناسد ، دوست داشتن اوج احترام به مجموعه یی از قوانین عاطفی است .
عشق فوران می کند ـ چون آتشفشان و شرّه می کند ـ چون آبشاری عظیم ، دوست داشتن جاری می شود ـ چون رودخانه یی بر بستری با شیب نرم ، عشق ویران کردن خویشتن است و دوست داشتن ساختنی عظیم ...
.
.
.
الان واسه فکر کردن در این باب کلی وقت لازم دارید ، پس مزاحم نمی شم ...