یا لطیف !
نمیدانم چقدر تجربه خواندن کتابهای روان شناسی و یا پزشکی را دارید ؟
ما که به لطف رشته تحصیلی امان کلی با این کتابها سرو کار داریم . از روانشناسی کودک گرفته تا مسائل جوانان و .... !!
وقت خواندن این کتابها خودم را مصداق تمام مفاهیم کتاب می دانم .
تمام اختلالات روانی و مکانیسمهای دفاعی و مرضهای گوناگون را در خودم زندگی ، گذشته و حالم جستجو می کنم .
این هم یک گرفتاری است دیگر ! آخرش هم به این نتیجه می رسم که جز یکی دو مورد ..... !!!
بقیه را دارم . باید به یک روان شناس حاذق و کار درست مراجعه کنم .
تازه وقتی از خودم فارغ می شوم ؛ در اطرافیانم دنبال علائم اختلالات روانی می گردم و وقتی در مادرم هیچ کدامش را نمی بینم ، یک هفته ذوق می کنم .
دختر عمه ام هم رشته پزشکی می خواند ؛ امشب فهمیدم که گویا او هم احساس می کند تمام مرضها را جمیعا دارد .
می گفت وقتی که به استادم گفتم ، گفته : نگران نباش ، هر ترم اغلب دانشجوها به این مرض دچار می شوند .
مرض " خود مریض بینی "
من هم این روزهای امتحانات از بس که کتابهای روان شناسی شخصیت و ... خواندم . احساس می کنم که بهتر هست هر چه زودتر تا وضعم از این وخیم تر نشده خودم را به یک تیمارستان معرفی کنم .
با عزت و احترام .