سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
ماورای سکوت
پشت این هیچ بلند هیچ نبود !!
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 13
بازدید دیروز : 30
کل بازدید : 183080
کل یادداشتها ها : 70
خبر مایه


یا لطیف

 

سال 85 با یه چشم به هم زدن گذشت و 86 با سرعت وارد میدون شد .

اون قبلنا که بچه بودم دلم می خواست سالها زود بگذرند و من بزرگ شم  و به آرزوهایی که دست یافتن بهشون در گرو بزرگ شدن بود برسم . دلم می خواست دانشگاه برم ، کار کنم ، مستقل باشم و ......... بزرگ باشم ، اون قدر که توی دنیای بزرگترها جا داشته باشم !!

حالا همه رو دارم . اما دلم می خواد بچه باشم . دلم می خواد روزها و سالها زود نگذرند .

گاهی فکر می کنم نمی تونم با دنیای بزرگترها کنار بیام .

گاهی خودمو سرزنش می کنم که چرا روحیات بچه ها برام مونده .

گاهی منطق هاشون منو تا سر حد جنون می بره .

وقتی که از کنار چیزایی که واسه من فاجعه است به راحتی یه اتفاق روزمره می گذرند .

توی دنیای آدم بزرگا همه چیز به سختی پیش میره . این قدر مصلحت وجود داره که نمی شه به راحتی تصمیم  گرفت ، کاری کرد ، عاشق شد ..... !!

من نمی فهمم چه مصلحتی می تونه عشق رو تحت الشعاع قرار بده .

.

.

قبلنا با یک کیک و شمع و چار تا کادو دوماه شارژ و مشغول بودیم . اما حالا دیگه اصلا دلم این چیزا رو نمی خواد ، دلم یه عالمه اشک و یه گوشه ی دنج حرم و یه دنیا آرامش می خواد ، آرامشی که این سالها هر چی توی دنیا دنبالش می گردم پیداش نمی کنم .

.

 

 






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ