به این جمله خیلی فکر می کنم ...
خودم هم دقیق نمی دانم یعنی چه؟
یعنی این که وقتی من دلم می خواهد آدمها صادق و عاقل باشند ، اگر نبودند باز هم باید دوستشان داشت ؟!
یا این که از اول از هیچ کس ، هیچ بتی در ذهنم نسازم که اگر با نزدیک شدن این بت شکست ، مرا هم با خودش بشکند ...!!
2_ و من مانده ام آنها که خدا ندارند ، دنیا را چگونه تحمل می کنند؟!!
دل خوشی شان چیست؟!!
3_ بعضی وقتها فقط خداست که می تواند جلویت را بگیرد ...
4 _ اتفاقی ساده افتاد ،به سادگی افتادن یک برگ از درخت ...
اولی با این اتفاق صبور و محکم شد ...
دومی خشک و شکننده ...
چرا؟!!
5 _ این نیز بگذرد ...